- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا به دام عشق او آویختیم جان و دل را فتنهها انگیختیم
2 دل چو در گرداب عشقش اوفتاد تن فرو دادیم و در نگریختیم
3 بس که اندر وادی سودای او خون دل با خاک ره آمیختیم
4 خاک پای او به نوک برگ چشم گاه میرفتیم و گه میبیختیم
5 چون نیامد بر سر غربیل هیچ پای در گل خاک بر سر ریختیم
6 گرچه ما زیرک ترین مرغی بدیم لیک در دامش به حلق آویختیم
7 همچو عطاری ز شوق روی او صورتش با روی جان انگیختیم