تا ز عشق اهل نظر آیینه‌ای از خیالی بخارایی غزل 143

خیالی بخارایی

آثار خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

تا ز عشق اهل نظر آیینه‌ای برساختند

1 تا ز عشق اهل نظر آیینه‌ای برساختند دوست را هریک به قدر دید خود بشناختند

2 در مقامر خانهٔ وحدت که کوی نیستی ست عاشقان در داو اول خویش را در باختند

3 گوشه گیران را از این دولت چه بهتر کز نخست گوشهٔ خاطر ز مهر غیر او پرداختند

4 رسم غمّازی گذار ای دل که در راه ادب اشک را مردم بدین جرم از نظر انداختند

5 گردن تسلیم نه زیرا که ارباب طرب چنگ را چون بر سر تسلیم شد بنواختند

6 عاقبت مسکین خیالی را پری‌رویان چو عود سوختند از خامی و رسوای عالم ساختند

عکس نوشته
کامنت
comment