تا خیال روی خوبش از شاه نعمت‌الله ولی غزل 1397

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

تا خیال روی خوبش دیده ام در آینه

1 تا خیال روی خوبش دیده ام در آینه روز و شب دارم ز عشقش در برابر آینه

2 روی او آئینهٔ گیتی نمای جان ماست جان ما آئینه ای جانانه بنگر آینه

3 صورتی در آینه بنموده تمثالش عیان شد ز عکس نور آن معنی مصور آینه

4 گر بود آئینه روشن روی بنماید تو را ور نه رویش کی نماید در مکدر آینه

5 عشق او شمعست و جانم آینه وین رمز ما عشقبازان را بود روشن منور آینه

6 من دلی دارم چو آئینه منیر و با صفا آفتاب مهر رویش تافته بر آینه

7 برنداری آینه از پیش رویت یک زمان همچو سید گر ببینی روی خود در آینه

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر