- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا ندانی ز دلم یار برون خواهد رفت گر چه بر من ستم از شرح فزون خواهد رفت
2 ترک من تاختن آورد برین جان خراب جان که زین پیش نرفته ست، کنون خواهد رفت
3 مست و دیوانه وش از خانه برون می آیی باز تا بر سر بازار چه خون خواهد رفت
4 مردمی کرد که می خواست بپرسم نامش زانکه می دانم در دیده درون خواهد رفت
5 سیر می بینم و من مردن خود می دانم وه که از پیش دلم شکل تو چون خواهد رفت
6 می کنم شکر غمت کوست مرا همره بس جان دران روز که از سینه برون خواهد رفت
7 خسروا، چند غزل خوانی تا غم برود این نه دیوی ست که از سحر و فسون خواهد رفت