- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا که سودای خیالش در سویدا جا گرفت چون سر زلفش وجودم مو به مو سودا گرفت
2 در هوایش چون بنفشه ما ز پا افتاده ایم نرگسش عین عنایت از سر ما وا گرفت
3 چشم ما بر پردهٔ دیده خیالش نقش بست خوش نگاری لاجرم در دیدهٔ ما جا گرفت
4 روضهٔ رضوان نجوید میل جنت کی کند هر که در میخانهٔ ما همچو ما مأوا گرفت
5 ما به جاروب مژه خاک درش را رفته ایم گرد و خاک آن در او ، دامَن ما را گرفت
6 آب چشم ما به هر سو رو نهاده می رود لاجرم از آب چشم ما جهان دریا گرفت
7 سید ما گر جفائی می کند ما بنده ایم بندگان را کی رسد بر شاه بی همتا گرفت