- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا که سودای خیالش در سُویدا جا گرفت چون سر زلفش وجودم مو به مو سودا گرفت
2 از بلای عشق آن بالا نمی نالیم ما مبتلائیم از بلا این کار ما بالا گرفت
3 موج دریا می رسد ما را به دریا می کشد اختیاری نیست ما را کی بود بر ما گرفت
4 عاشق مستیم اگر گفتیم اناالحق دور نیست مرد عاقل کی گنه بر عاشق شیدا گرفت
5 در خرابات مغان خوش گوشه ای بگرفته ایم گر بقا خواهی همین جا بایدت مأوا گرفت
6 آب چشم ما به هر سو رو نهاده می رود لاجرم آب وجود ما همه دریا گرفت
7 هر کسی دستی زده بر دامن صاحبدلی نعمت الله دامن یکتای بی همتا گرفت