- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا چند تو پس روی به پیش آ در کفر مرو به سوی کیش آ
2 در نیش تو نوش بین به نیش آ آخر تو به اصل اصل خویش آ
3 هر چند به صورت از زمینی پس رشته گوهر یقینی
4 بر مخزن نور حق امینی آخر تو به اصل اصل خویش آ
5 خود را چو به بیخودی ببستی میدانک تو از خودی برستی
6 وز بند هزار دام جستی آخر تو به اصل اصل خویش آ
7 از پشت خلیفهای بزادی چشمی به جهان دون گشادی
8 آوه که بدین قدر تو شادی آخر تو به اصل اصل خویش آ
9 هر چند طلسم این جهانی در باطن خویشتن تو کانی
10 بگشای دو دیده نهانی آخر تو به اصل اصل خویش آ
11 چون زاده پرتو جلالی وز طالع سعد نیک فالی
12 از هر عدمی تو چند نالی آخر تو به اصل اصل خویش آ
13 لعلی به میان سنگ خارا تا چند غلط دهی تو ما را
14 در چشم تو ظاهرست یارا آخر تو به اصل اصل خویش آ
15 چون از بر یار سرکش آیی سرمست و لطیف و دلکش آیی
16 با چشم خوش و پرآتش آیی آخر تو به اصل اصل خویش آ
17 در پیش تو داشت جام باقی شمس تبریز شاه و ساقی
18 سبحان الله زهی رواقی آخر تو به اصل اصل خویش آ