تا چند تو پس از جلال الدین محمد مولوی غزل 120

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

تا چند تو پس روی به پیش آ

1 تا چند تو پس روی به پیش آ در کفر مرو به سوی کیش آ

2 در نیش تو نوش بین به نیش آ آخر تو به اصل اصل خویش آ

3 هر چند به صورت از زمینی پس رشته گوهر یقینی

4 بر مخزن نور حق امینی آخر تو به اصل اصل خویش آ

5 خود را چو به بیخودی ببستی می‌دانک تو از خودی برستی

6 وز بند هزار دام جستی آخر تو به اصل اصل خویش آ

7 از پشت خلیفه‌ای بزادی چشمی به جهان دون گشادی

8 آوه که بدین قدر تو شادی آخر تو به اصل اصل خویش آ

9 هر چند طلسم این جهانی در باطن خویشتن تو کانی

10 بگشای دو دیده نهانی آخر تو به اصل اصل خویش آ

11 چون زاده پرتو جلالی وز طالع سعد نیک فالی

12 از هر عدمی تو چند نالی آخر تو به اصل اصل خویش آ

13 لعلی به میان سنگ خارا تا چند غلط دهی تو ما را

14 در چشم تو ظاهرست یارا آخر تو به اصل اصل خویش آ

15 چون از بر یار سرکش آیی سرمست و لطیف و دلکش آیی

16 با چشم خوش و پرآتش آیی آخر تو به اصل اصل خویش آ

17 در پیش تو داشت جام باقی شمس تبریز شاه و ساقی

18 سبحان الله زهی رواقی آخر تو به اصل اصل خویش آ

عکس نوشته
کامنت
comment