1 مگر فتنه عشق بیدار شد که خلوت بنشین سوی خمار شد
2 بگویید با پیر دیر مغان که دین کفر و تسبیح زنار شد
3 عجب نیست سراناالحق ازان که مانند منصور بر دار شد
4 ایا دوستان، موسم یاری است که کارم بدینگونه دشوار شد
5 ایا عاشقان، موسم زاری است که احوال یاران چنین زار شد
6 مگر پخت سودای زلفش دلم که در چنگ محنت گرفتار شد
7 به عیاری آموخت خسرو، کنون که جویای آن شوخ عیار شد