- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ناخورده می ز نرگس او دل خمار یافت تا چیده یک گل از مژه صد زخم خار یافت
2 میکرد شمع از آتش دل بی قرار سعی بعد از هزار سعی بکشتن قرار یافت
3 آنرا چو من رواست که گشت چمن کند کز خار و گل مشام دلش بوی یار یافت
4 من ذره حقیرم و آن آفتاب حسن هرجا نظر فکند چو من صدهزار یافت
5 چندان ز مهر او بفلک رفت دود دل کایینه جمال بآخر غبار یافت
6 با انس آن غزال کنار از جهان گرفت مجنون که آرزوی دل اندر کنار یافت
7 سرچشمه حیات اگر شد نصیب خضر اهلی نمی هم از مژه اشگبار یافت