- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عرق ناکرده پاک، از محفل ما شد نگار ما درین گلشن سبکتر خاست از شبنم بهار ما
2 بروی سخت ما گفتار ناصح برنمی آید صدا را سرمه برگرداند از خود کوهسار ما
3 نمی آید ز ما اظهار هستی پیش کس کردن بزور آیینه از دست نفس گیرد غبار ما
4 بدستش رنگ خون خویشتن میخواستم، اما حنا کی دست برمیدارد از دست نگار ما؟
5 به رنگ لاله، سودای تو ما را کرد صحرائی خیال چهره ات شد آتش جوش بهار ما
6 پناه از خصم تا بردیم سوی خاکساریها بگرد ما نمی گردد کسی غیر از حصار ما
7 شب مرگست، روز عشرت ما بی کسان واعظ بدل دارد چراغان از شرر سنگ مزار ما