کشتهٔ تیرت که ازوی استخوان‌ها از اهلی شیرازی غزل 332

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

کشتهٔ تیرت که ازوی استخوان‌ها مانده است

1 کشتهٔ تیرت که ازوی استخوان‌ها مانده است گرچه خود رفت از میان اما نشان‌ها مانده است

2 حسرت درد تو با من ماند و جان و دل نماند شکر ایزد گرچه آن‌ها رفت این‌ها مانده است

3 گر پرد بر خاک ما مرغ هوا گردد کباب بس که در خاکستر ما سوز جان‌ها مانده است

4 تا ابد عشق من و حسن تو ماند در میان زانکه در هر گوشه از ما داستان‌ها مانده است

5 گر نماند از بار محنت اهلی مجنون‌صفت باری از عشق تو نامش بر زبان‌ها مانده است

6 هرچند که صد مرده کنی زنده چو عیسی تا جان ندهد عاشق دلخسته دوا نیست

7 اهلی سگ کوی تو شد ای کعبه مقصود صید حرم است او مکشش چونکه روا نیست

عکس نوشته
کامنت
comment