- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کشتهٔ تیرت که ازوی استخوانها مانده است گرچه خود رفت از میان اما نشانها مانده است
2 حسرت درد تو با من ماند و جان و دل نماند شکر ایزد گرچه آنها رفت اینها مانده است
3 گر پرد بر خاک ما مرغ هوا گردد کباب بس که در خاکستر ما سوز جانها مانده است
4 تا ابد عشق من و حسن تو ماند در میان زانکه در هر گوشه از ما داستانها مانده است
5 گر نماند از بار محنت اهلی مجنونصفت باری از عشق تو نامش بر زبانها مانده است
6 هرچند که صد مرده کنی زنده چو عیسی تا جان ندهد عاشق دلخسته دوا نیست
7 اهلی سگ کوی تو شد ای کعبه مقصود صید حرم است او مکشش چونکه روا نیست