دو چشم اگر از جلال الدین محمد مولوی غزل 1355

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

دو چشم اگر بگشادی به آفتاب وصال

1 دو چشم اگر بگشادی به آفتاب وصال برآ به چرخ حقایق دگر مگو ز خیال

2 ستاره‌ها بنگر از ورای ظلمت و نور چو ذره رقص کنان در شعاع نور جلال

3 اگر چه ذره در آن آفتاب درنرسد ولی ز تاب شعاعش شوند نور خصال

4 هر آن دلی که به خدمت خمید چون ابرو گشاد از نظرش صد هزار چشم کمال

5 دهان ببند ز حال دلم که با لب دوست خدای داند کو را چه واقعه‌ست و چه حال

6 مکن اشارت سوی دلم که دل آن نیست مپر به سوی همایان شه بدان پر و بال

7 جراحت همه را از نمک بود فریاد مرا فراق نمک‌هاش شد وبال وبال

8 چو ملک گشت وصالت ز شمس تبریزی نماند حیله حال و نه التفات به قال

عکس نوشته
کامنت
comment