-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پرده بگردان و بزن ساز نو هین که رسید از فلک آواز نو
2 تازه و خندان نشود گوش و هوش تا ز خرد درنرسد راز نو
3 این بکند زهره که چون ماه دید او بزند چنگ طرب ساز نو
4 خیز سبک رطل گران را بیار تا ببرم شرم ز هنباز نو
5 برجه ساقی طرب آغاز کن وز می کهنه بنه آغاز نو
6 در عوض آنک گزیدی رخم بوسه بده بر سر این گاز نو
7 از تو رخ همچو زرم گاز یافت میرسدم گر بکنم ناز نو
8 چون نکنم ناز که پنهان و فاش میرسدم خلعت و اعزاز نو
9 خلعت نو بین که به هر گوشهاش تازه طرازی است ز طراز نو
10 پر همایی بگشا در وفا بر سر عشاق به پرواز نو
11 مرد قناعت که کرمهای تو حرص دهد هر نفس و آز نو
12 می به سبو ده که به تو تشنه شد این قنق خابیه پرداز نو
13 رنگ رخ و اشک روانم بس است سر مرا هر یک غماز نو
14 گرم درآ گرم که آن گرمدار صنعت نو دارد و انگاز نو
15 بس کن کاین گفت تو نسبت به عشق جامه کهنهست ز بزاز نو