از رهی روی بگردان و برو از اثیر اخسیکتی غزل 141

اثیر اخسیکتی

آثار اثیر اخسیکتی

اثیر اخسیکتی

از رهی روی بگردان و برو

1 از رهی روی بگردان و برو دامن مهر بر افشان و برو

2 مکن آن عشق، ز سر تازه بپای مبر آن عهد به پایان و برو

3 که تو را گفت که سرگردان باد کزفلان روی بگردان و برو

4 سر بزن خسته دلان را مگذار هم چنین بی سروسامان و برو

عکس نوشته
کامنت
comment