ترکم از غمزه چو ناوک از خواجوی کرمانی غزل 382

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

ترکم از غمزه چو ناوک بکمان در فکند

1 ترکم از غمزه چو ناوک بکمان در فکند ای بسا فتنه که هر دم بجهان در فکند

2 کمر ار نکته‌ئی از وصف میانش گویم خویشتن را بفضولی بمیان در فکند

3 گر در آن صورت زیبا نگرد صورتگر قلم از حیرت رویش ز بنان در فکند

4 تا چرا نرگس مست تو بقصد دل من هردم از غمزه خدنگی بکمان در فکند

5 بشکرخنده در آور نه یقین می‌دانم که دهان تو یقین را بگمان در فکند

6 باغبانرا چه تفاوت کند ار وقت سحر بچمن بلبل شوریده فغان در فکند

7 قلم ار شرح دهد قصه اندوه فراق ظاهر آنست که آتش بزبان درفکند

8 نرگس مست تو از کنج صوامع هر دم زاهدی را بخرابات مغان در فکند

9 خواجو از شوق لب لعل تو هنگام صبوح بقدح اشک چو یاقوت روان در فکند

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر