درخت اگر از جلال الدین محمد مولوی غزل 1142

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

درخت اگر متحرک بدی به پا و به پر

1 درخت اگر متحرک بدی به پا و به پر نه رنج اره کشیدی نه زخمه‌های تبر

2 ور آفتاب نرفتی به پر و پا همه شب جهان چگونه منور شدی بگاه سحر

3 ور آب تلخ نرفتی ز بحر سوی افق کجا حیات گلستان شدی به سیل و مطر

4 چو قطره از وطن خویش رفت و بازآمد مصادف صدف او گشت و شد یکی گوهر

5 نه یوسفی به سفر رفت از پدر گریان نه در سفر به سعادت رسید و ملک و ظفر

6 نه مصطفی به سفر رفت جانب یثرب بیافت سلطنت و گشت شاه صد کشور

7 وگر تو پای نداری سفر گزین در خویش چو کان لعل پذیرا شو از شعاع اثر

8 ز خویشتن سفری کن به خویش ای خواجه که از چنین سفری گشت خاک معدن زر

9 ز تلخی و ترشی رو به سوی شیرینی چنانک رست ز تلخی هزار گونه ثمر

10 ز شمس مفخر تبریز جوی شیرینی از آنک هر ثمر از نور شمس یابد فر

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر