-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 درخت اگر متحرک بدی به پا و به پر نه رنج اره کشیدی نه زخمههای تبر
2 ور آفتاب نرفتی به پر و پا همه شب جهان چگونه منور شدی بگاه سحر
3 ور آب تلخ نرفتی ز بحر سوی افق کجا حیات گلستان شدی به سیل و مطر
4 چو قطره از وطن خویش رفت و بازآمد مصادف صدف او گشت و شد یکی گوهر
5 نه یوسفی به سفر رفت از پدر گریان نه در سفر به سعادت رسید و ملک و ظفر
6 نه مصطفی به سفر رفت جانب یثرب بیافت سلطنت و گشت شاه صد کشور
7 وگر تو پای نداری سفر گزین در خویش چو کان لعل پذیرا شو از شعاع اثر
8 ز خویشتن سفری کن به خویش ای خواجه که از چنین سفری گشت خاک معدن زر
9 ز تلخی و ترشی رو به سوی شیرینی چنانک رست ز تلخی هزار گونه ثمر
10 ز شمس مفخر تبریز جوی شیرینی از آنک هر ثمر از نور شمس یابد فر