-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عقل کل در عشق سرگردان بود لاجرم دایم چنین حیران بود
2 چرخ می گردد به عشقش روز و شب همچو این درویش سرگردان بود
3 خود گدائی را کجا باشد مجال اندر آن حضرت که آن سلطان بود
4 نوش کن دُردی درد او مدام زانکه دُرد درد او درمان بود
5 گنج عشق او بجو در کنج دل گنج او کنج دل ویران بود
6 روی چون ماهان بود تازه مدام هر که او امروز در ماهان بود
7 سید مستان ما دانی که کیست آنکه دایم مست با مستان بود