تا تورا آرزوی همنفسی با از اهلی شیرازی غزل 708

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

تا تورا آرزوی همنفسی با من شد

1 تا تورا آرزوی همنفسی با من شد هر کجا همنفسی بود بمن دشمن شد

2 در علاج دل بیمار که چونشمع بسوخت سعی بسیار نمودیم و دوا کشتن شد

3 بسکه اندیشه خالت ز دل من سر زد آخر این تخم بلا در دل من خرمن شد

4 خلق را دوش گمان شد که مرا خانه بسوخت بسکه دود از جگر سوخته بر روزن شد

5 نیکبختان همه در گلشن مقصود شدند اهلی سوخته دل بود که در گلخن شد

6 اهلی که بود از سوز دل همچون چراغ افروخته تا ماند دور از شمع خود مسکین عجب دل مرده شد

عکس نوشته
کامنت
comment