-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان شو سر آن زلف پریشان کن و مشک افشان شو
2 من که زان بوی شوم کشته و خواهی بروم از پی بوی دگر جانب آن بستان شو
3 چون شدی، ای دل بدخو، که نمودت این راه که بر آن سرکش خودکامه و بی سامان شو؟
4 تشنه خون دل ماست دو چشم مستت هر دم، ای دیده من، ساقی آن مستان شو
5 صنما، رفت چو جانم به غمت لطفی کن تا شوم زنده ز سر، هم تو درین تن جان شو
6 همه در مجلس شاهان نتوان خورد کباب یکی شبی بر جگر سوخته هم مهمان شو
7 آرزو دارم کامی ز لبت یک روزی تا مگر گویی که غارتگر خوزستان شو
8 رکن دین آصف ثانی حسن آن کش به دعا آسمان گفت که فرمان ده چار ارکان شو
9 گر همی خواهی در دیده کشندت خوبان گفت خسروست که خاک در خسرو خان شو