1 فردا که حیات تازه گیرند اموات خورشید پرستان همه یابند نجات
2 گر عذر پرستش خود ایرا گویند کای را قبسی شمرده ایم از قبسات
1 زهی ز زلف کج ست زخم مشک پناه برده ز روی توهم به روی تو نور
1 ای آن که تو را میل به گلزار بود دانی که چرا گل همه رخسار بود
2 یعنی که مرا مبو که معشوقان را از عاشق خویش روی در کار بود
1 ای راحت دیده و دل ای نور بصر تا کی به غم و هجر برم عمر به سر
2 انداختی از نظر چو بشکست دلم آری چو شکست آینه افتد ز نظر