فرداست اینکه زمره شاهنشهان از واعظ قزوینی غزل 311

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

فرداست اینکه زمره شاهنشهان کشند

1 فرداست اینکه زمره شاهنشهان کشند حسرت برآن گروه که حسرت بنان کشند

2 کرمان آب گنده استاده زرند این زاهدان ک دست باب روان کشند

3 خلق زمانه اند پی دست برد هم دست آن کسان برند که پا ز میان کشند

4 درویش، قدر کشور امن و امان بدان شاهان سپاه هر طرف از بهر آن کشند

5 گردن بنه بفقر، که گردنکشان بحشر گردن بناز و نعمت این مفلسان کشند

6 ظالم ستم بخویش کند، زآنکه اهل زور زوری کنند چون بکمان، از کمان کشند

7 لب بسته ایم بسکه چو بادام، در جنون طفلان بسنگ هم، عجب از ما زبان کشند!

8 گردد مگر ضرور که مردان حق بخشم تیغ از نگاه کج برخ دشمنان کشند

9 واعظ چو خوش کناره گرفتی ز مال و جاه بنگر ترا مباد دگر در میان کشند

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر