- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 امروز دل از آینه جان نظرت کرد عاشق نظر امروز بچشم دگرت کرد
2 می نوش که مهلت نبود در چمن عمر کز آب حیاتی که بباید گذرت کرد
3 در میکده از جرعه کسی هیچ کمی نیست سودای زیادت طلبی در بدرت کرد
4 افسانه واعظ خبر گمشدگان است خاک ره او باش که از خود خبرت کرد
5 خوش باش اگرت یار جدا کرد سر از تن شکر کرمش گوی که بی درد سرت کرد
6 اول بکشیدی ز قدم یار که سهل است امروز مکن ناله که ره در جگرت کرد
7 اهلی،مس قلبی تو، ولی زر شوی از عشق زان روی که اکسیر سعادت نظرت کرد