- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا چه خیال بستهای ای بت بدگمان من تا چو خیال گشتهام ای قمر چو جان من
2 از پس مرگ من اگر دیده شود خیال تو زود روان روان شود در پی تو روان من
3 بندهام آن جمال را تا چه کنم کمال را بس بودم کمال تو آن تو است آن من
4 جانب خویش نگذرم در رخ خویش ننگرم زانک به عیب ننگرد دیده غیب دان من
5 چشم مرا نگارگر ساخت به سوی آن قمر تا جز ماه ننگرد زهره آسمان من
6 چون نگرم به غیر تو ای به دو دیده سیر تو خاصه که در دو دیده شد نور تو پاسبان من
7 من چو که بینشان شدم چون قمر جهان شدم دیده بود مگر کسی در رخ تو نشان من
8 شاد شده زمانها از عجب زمانهای صاف شده مکانها زان مه بیمکان من
9 از تبریز شمس دین تا که فشاند آستین خشک نشد ز اشک و خون یک نفس آستان من