پیش صاحب‌نظران ملک از خواجوی کرمانی غزل 111

خواجوی کرمانی

آثار خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

پیش صاحب‌نظران ملک سلیمان بادست

1 پیش صاحب‌نظران ملک سلیمان بادست بلکه آنست سلیمان که ز ملک آزادست

2 آنکه گویند که برآب نهادست جهان مشنو ای خواجه که چون درنگری بر بادست

3 هر نفس مهر فلک بر دگری می‌افتد چه توان کرد چون این سفله چنین افتادست

4 دل درین پیرزن عشوه گر دهر مبند کاین عروسیست که در عقد بسی دامادست

5 یاد دار این سخن از من که پس از من گوئی یاد باد آنکه مرا این سخن از وی یادست

6 آنکه شداد در ایوان ز زر افکندی خشت خشت ایوان شه اکنون ز سر شدادست

7 خاک بغداد به مرگ خلفا می‌گرید ورنه این شط روان چیست که در بغدادست

8 گر پر از لاله سیراب بود دامن کوه مرو از راه که آن خون دل فرهادست

9 همچو نرگس بگشا چشم و ببین کاندر خاک چند روی چو گل وقامت چون شمشادست

10 خیمهٔ انس مزن بردر این کهنه رباط که اساسش همه بی موقع و بی بنیادست

11 حاصلی نیست به جز غم ز جهان خواجو را شادی جان کسی کو ز جهان آزادست

عکس نوشته
کامنت
comment