به باغ سایه ابرست از امیرخسرو دهلوی غزل 1769

امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

به باغ سایه ابرست و آب در سایه

1 به باغ سایه ابرست و آب در سایه ازین سبب من و جانان و خواب در سایه

2 به سایه خفته بدم دی که یارم آمد و گفت چه خفته ای که رسید آفتاب در سایه

3 فروغ روی تو تیزست، زلف بر لب نوش ز آفتاب نهد آن شراب در سایه

4 مه منی و دل از روی تو به خط زان رفت که سوخته رود از ماهتاب در سایه

5 کنون چو باد بیاید پیش از صبح به گلشنی که درو باشد آب در سایه

6 به بانگ چنگ مگر ساقیم کند بیدار چو خفته باشم مست و خراب در سایه

7 به بوستان منم امروز مجلسی و گلی روانه کرده میی چون گلاب در سایه

8 در آفتاب همین ساقی است از رخ خویش دگر صراحی و نقل و شراب در سایه

9 هوای گرم و تو نازک، برون مرو، جانا بنوش با من میهای ناب در سایه

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر