-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به باغ سایه ابرست و آب در سایه ازین سبب من و جانان و خواب در سایه
2 به سایه خفته بدم دی که یارم آمد و گفت چه خفته ای که رسید آفتاب در سایه
3 فروغ روی تو تیزست، زلف بر لب نوش ز آفتاب نهد آن شراب در سایه
4 مه منی و دل از روی تو به خط زان رفت که سوخته رود از ماهتاب در سایه
5 کنون چو باد بیاید پیش از صبح به گلشنی که درو باشد آب در سایه
6 به بانگ چنگ مگر ساقیم کند بیدار چو خفته باشم مست و خراب در سایه
7 به بوستان منم امروز مجلسی و گلی روانه کرده میی چون گلاب در سایه
8 در آفتاب همین ساقی است از رخ خویش دگر صراحی و نقل و شراب در سایه
9 هوای گرم و تو نازک، برون مرو، جانا بنوش با من میهای ناب در سایه