1 تا پای نهند بر سر حران با کون فراخ گنده و ژنده
1 دوستانم همه ماننده وسنی شده اند همه ز آنست که با من نه درم ماند و نه زر
1 شادی و بقا بادت و زین بیش نگویم کاین قافیه تنگ، مرا نیک بپیخست
1 شاه ابوالقاسم بن ناصر دین آن نبردی ملک نبرده سوار