1 تا طره بدان روی دلارای افکند تا دل بخم زلف سمن سای افکند
2 بر دست گرفت عشوه و سر بکشید وین کار چو زلف خویش در پای افکند
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 اندیشه دل دراز میبینم بر دل در درد باز میبینم
2 بربود فلک امید من یکیک یارب که چه ترکتاز میبینم
1 خیز و بلبل بین و آن شادی بر گل کردنش خیز و گل بین وان تبسم پیش بلبل کردنش
2 گر غرض گل بود را گل اینک در برش پس ز بهر چیست این آشوب و غلغل کردنش
1 زهی دهان تو میم و زلعل حلقه میم زهی دو زلف تو جیم و زمشک نقطه جیم
2 ز مهر میم تو وز جور جیم تو هستم فراخ حوصله چون جیم و تنگدل چون میم
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به