به جهان لطیف طبعی که از خیالی بخارایی غزل 124

خیالی بخارایی

آثار خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

به جهان لطیف طبعی که ز خود ملال دارد

1 به جهان لطیف طبعی که ز خود ملال دارد ز غم رخش چه گویم که دلم چه حال دارد

2 قدحی که جان زارم نه به یاد او بنوشد غم او حرام بادم دل اگر حلال دارد

3 به چمن که نسخه بُرد از دهن و رخش ندانم که درون غنچه خون است و گل انفعال دارد

4 گنهی چو آید از سر بنهم بر آستانش به امید آنکه روزی دو سه پایمال دارد

5 چه عجب اگر برم پی به حدایق میانش به معانی خیالی که همین خیال دارد

عکس نوشته
کامنت
comment