1 از بسکه پیش روی بتان سجدها کنم شرم آیدم که روی دعا با خدا کنم
2 اکنون که دین نماند بتان گر جفا کنند باری به بت پرستی خود من وفا کنم
3 من از دو کون دامن یاری گرفته ام دیوانگی بود اگر آنهم رها کنم
4 نامردمی است داد ز زخم کسی زدن اینک بیک مشاهده او دوا کنم
5 اهلی گواه مهر و محبت همین بسست گر خون من بریزد من صد دعا کنم
دیدگاهها **