خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی
خواجوی کرمانی

به از خواجوی کرمانی سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو 134

سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو 134 ام از 1143 سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو
خانه / خواجوی کرمانی / سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو خواجوی کرمانی / سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو شماره 134

به یک دست کوه و به یک دست آب

1 به یک دست کوه و به یک دست آب همه جای نخجیر و بزم و شباب

2 بدان دشت یک دم فرود آمدند به آرامگه تار و پود آمدند

3 سپهبد بخوابید بر روی دشت چرانید شاپور اسبان به دشت

4 بخوردند اسبان علف زار را چو دهقان چنان دید آن کار را

5 بیامد به نزدیک شاپور گرد ز تندی فراوان بر او برشمرد

6 بدو گفت کای بدرگ اهرمن ستوران چرا کرده‌ای در چمن

7 ندانی خداوند این کشت کیست همین دم به حال تو باید گریست

8 ز بیمش گریزد به دریا نهنگ پلنگش ز هیبت بریزد دو چنگ

9 ز سهمش بلرزد تن اژدها نگردد درین بوم و بر ابرها

10 بود نام سالار ما قهرمان اجل جوید از بیم تیغش امان

11 اگر بشنود این سخن شهریار ازین نابکاران برآرد دمار

12 بخندید شاپور ای تیزمغز ابا تو خرد نیست و گفتار نغز

13 ندیدی تو سالار ما را مگر که از قهرمان بازگوئی دگر

14 دلیریست ما را به مانند شیر که آرد سر چرخ گردون به زیر

15 چو بشنید دهقان ازو سرد گفت سپهدار را ناجوانمرد گفت

16 برآشفت شاپور چون پیل مست بگرداند بر گرد سر چوبدست

17 بزد بر سر مرد دهقان پرست که یکباره گردید با خاک پست

18 چو او را درافکند بر کشتکار چرانید اسبان در آن مرغزار

19 خبر شد به نزدیک سقلاب شاه از آن مرد دهقان ابر بیگناه

20 برآشفت و گفتا ببینید کیست چنین خیرگی کردن از بهر چیست

21 بیارید آن مرد را در زمان بگوئید خواهد تو را قهرمان

22 برفتند آنجا تن هفت و هشت به نزدیک شاپور بر رو به دشت

23 بدان تا بگیرند و بندند دست کشانش درآرند با خاک پست

24 شتابان رسیدند در آن مرغزار بدانست شاپور چونست کار

25 بیامد سر ره بدیشان گرفت که ماندند ازو مردم اندر شگفت

26 بدان کتف و بالا و چنگ دراز به نیرو چو پیل و به حمله گراز

27 بتندید ازیشان برآشفته مرد ز اندیشه تن ز خون گشت سرد

28 به تندی بگفتند کای نره دیو برآریم اکنون ز جانت غریو

29 چرا کشته‌ای مرد دهقان پیر نترسی ز سالار با دار و گیر

30 که در تن بدرند چرم پلنگ سرت را بکوبند در زیر سنگ

31 ندانی مگر مرز سقلاب روم که آهن ز اندیشه گردد چو موم

32 چو بشنید شاپور رزم آزما ز گفتار ازیشان درآمد ز جا

33 برآورد چوب و یکی حمله کرد نگفت از بد و نیک نه گرم و سرد

34 سه تن را به یک چوب زد بر زمین خروشان و جوشان و دل پر ز کین

35 دو دیگر سر و دشت بر هم شکست دگرها چو دیدند آن زور دست

36 تعجب بماندند در کار او بدان زور و بازو و کردار او

37 فریبنده مردی به همراه بود که از چاره مرد آگاه بود

38 کجا نام او بود فرخارنوش که از داروی چاره بربود هوش

39 به صد چاپلوسی به پیش آمدش تو گفتی که او نیز خویش آمدش

40 زمین را ببوسید و کرد آفرین که ای رزمجو پهلو پاک دین

41 شهنشاه ما را نباشد خرد همیشه به تندی یکی بنگرد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر به یک دست کوه و به یک دست آب

شاعر شعر به یک دست کوه و به یک دست آب چه کسی است ؟

شاعر شعر به یک دست کوه و به یک دست آب خواجوی کرمانی می باشد.

شعر به یک دست کوه و به یک دست آب در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر به یک دست کوه و به یک دست آب چیست ؟

قالب شعر به یک دست کوه و به یک دست آب سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو است

مضمون اصلی شعر به یک دست کوه و به یک دست آب چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, پندآموز, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, پندآموز, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر