- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید عمر من هر چه برفته ست ز سر باز آید
2 زو نبودم به نظر قانع و می کردم ناز کار من کاش کنون هم به نظر باز آید
3 ماه من رفت که از حسن به شکلی دگر است وه که ماهی برود، شکل دگر باز آید
4 هوش و دل رفت، به جان آمدنش می خواهم چه کنم؟ چیزی ازان رفته مگر باز آید
5 برو، ای صورت آن چشم که در چشم منی که نرفته ست ز کویش ز سفر باز آید
6 دیده چندان به کف پای سفیدش مالم که سیاهش کنم از مالش، اگر باز آید
7 طرفه تیریست که بر سینه زند هجرانش کز جگر بگذرد و هم به جگر باز آید
8 گاه گربه رسد آبم به کمر، باز رود باز چون گریه کنم تا به کمر باز آید
9 خبری هم نفرستاد که گر باز رود خسرو بی خبر، آخر به خبر باز آید