-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا عشق تو در میان جان دارم جان پیش در تو بر میان دارم
2 اشکم چو به صد زبان سخن گوید راز دل خویش چون نهان دارم
3 در عشق تو بس سبکدل افتادم کز بادهٔ عشق سر گران دارم
4 گفتم چو به تو نمیرسم باری نامت همه روز بر زبان دارم
5 چون کرد فراق تو زبان بندم چه روز و چه روزگار آن دارم
6 چون کار نمیکند فغان بی تو از دست غم تو چون فغان دارم
7 در خاطر هیچکس نمیآید شوری که از آن شکرستان دارم
8 گفتم شکریم ده به جان تو کاخر من دلشکسته جان دارم
9 گفتی که تو را شکر زیان دارد گو دار که من بسی زیان دارم
10 تا چند رخت به آستین پوشی تا کی ز تو سر بر آستان دارم
11 گفتی که جهان به کام عطار است من بی تو کجا سر جهان دارم