جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

به از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 227

غزل 227 ام از 6329 غزلیات

به جان پاک تو ای معدن سخا و وفا

1 به جان پاک تو ای معدن سخا و وفا که صبر نیست مرا بی‌تو ای عزیز بیا

2 چه جای صبر که گر کوه قاف بود این صبر ز آفتاب جدایی چو برف گشت فنا

3 ز دور آدم تا دور اعور دجال چو جان بنده نبودست جان سپرده تو را

4 تو خواه باور کن یا بگو که نیست چنین وفای عشق تو دارم به جان پاک وفا

5 ملامتم مکنید ار دراز می‌گویم بود که کشف شود حال بنده پیش شما

6 که آتشیست که دیگ مرا همی‌جوشد کز او شکاف کند گر رسد به سقف سما

7 اگر چه سقف سما ز آفتاب و آتش او خلل نکرد و نگشت از تفش سیه سیما

8 روان شدست یکی جوی خون ز هستی من خبر ندارم من کز کجاست تا به کجا

9 به جو چه گویم کای جو مرو چه جنگ کنم برو بگو تو به دریا مجوش ای دریا

10 به حق آن لب شیرین که می‌دمی در من که اختیار ندارد به ناله این سرنا

11 خموش باش و مزن آتش اندر این بیشه نمی‌شکیبی می‌نال پیش او تنها

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر به جان پاک تو ای معدن سخا و وفا

شاعر شعر به جان پاک تو ای معدن سخا و وفا چه کسی است ؟

شاعر شعر به جان پاک تو ای معدن سخا و وفا جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر به جان پاک تو ای معدن سخا و وفا در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر به جان پاک تو ای معدن سخا و وفا چیست ؟

قالب شعر به جان پاک تو ای معدن سخا و وفا غزل است

مضمون اصلی شعر به جان پاک تو ای معدن سخا و وفا چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر