- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآید نفیر و ناله من بر سپهر و ماه برآید
2 نگه تو داریش از سوز جان خلق، خدایا چو او خرامد هر سو، هزار آه برآید
3 چو چشم سرخ کنم بر رخش، ز دیده رود خون هزار آه که داد از دل سیاه برآید
4 فتاد در زنخ او، دلا، بمیر که زلفش نه رشته ایست کز او غرقه ای ز چاه برآید
5 ز روی خوب مراد تو می دهند، ولیکن هزار توبه کجا پیش این گناه برآید؟
6 شبی پگاه ترک سر ز خواب ناز برآور که آفتاب نیارد که صبحگاه برآید
7 چنین که اختر خسرو به زیر خاک فرو شد مگر ز دولت شاه جهان پناه برآید