1 به حاجی رضا خان دکتر ز من گو که کاس طمع را تو باشی حمیه
2 چو از حارث کلده باشد نژادت شرف داری از دودمان سمیه
3 چو عمت زیادبن صخر است بی شک تو هستی ز انصار آل امیه
1 که ای سفینه دستت خزینه آمال که ای صفیحه تیغت صحیفه آجال
2 در آن بساط همایون که صدر بار توئی فلک نشاند خورشید را بصف نعال
1 چو شاه دانا دارد وزیر دانشمند سر ستاره و ماه آیدش بخم کمند
2 چو طغرلیست ملک، کش وزیر بال و پرست همی بپرداز این پر بر آسمان بلند
1 این نبینی که چو هنگام بهار آید شاخ خرم شود و غنچه ببار آید
2 نک بهار آمد و خندید گل سوری که بخندد گل سوری چو بهار آید