1 بدان خدای که بیرنگ نقش انسان را ز روی قدرت بر سطح آب زد پرگار
2 که تا ز خدمت تو دور مانده ام ناکام مرا نه دیده بخفت و نه بخت شد بیدار
3 کرده آنست که از کرده دوست چون بود زشت حکایت نکنند
4 آه و صد آه که از مخدومان نبود عفو و عنایت نکنند
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 تا جهانست شاه صفدر باد تخت او با فلک برابر باد
2 آستانش که کعبه کرمست از لب سرکشان مجدر باد
1 ایکه انعام تو سرمایه هر محرومست ویکه انصاف تو یاری ده هر مظلومست
2 رکن دین خواجه آفاق که صدبار فلک گفت دربان تو تا حشر مرا مخدومست
1 چون روی تو ماه سمانباشد چون زلطف تو مشک ختانباشد
2 چون دلبر من بیوفا نباشد کش هیچ غم کار ما نباشد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **