-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بدان خدای که بیرنگ نقش انسان را ز روی قدرت بر سطح آب زد پرگار
2 که تا ز خدمت تو دور مانده ام ناکام مرا نه دیده بخفت و نه بخت شد بیدار
3 کرده آنست که از کرده دوست چون بود زشت حکایت نکنند
4 آه و صد آه که از مخدومان نبود عفو و عنایت نکنند