- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تدبیر کند بنده و تقدیر نداند تدبیر به تقدیر خداوند چه ماند
2 بنده چو بیندیشد پیداست چه بیند حیلت بکند لیک خدایی بنداند
3 گامی دو چنان آید کو راست نهادست وان گاه که داند که کجاهاش کشاند
4 استیزه مکن مملکت عشق طلب کن کاین مملکتت از ملک الموت رهاند
5 شه را تو شکاری شو کم گیر شکاری کاشکار تو را باز اجل بازستاند
6 خامش کن و بگزین تو یکی جای قراری کان جا که گزینی ملک آن جات نشاند