- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به تدبیر جنگ بد اندیش کوش مصالح بیندیش و نیت بپوش
2 منه در میان راز با هر کسی که جاسوس هم کاسه دیدم بسی
3 سکندر که با شرقیان حرب داشت در خیمه گویند در غرب داشت
4 چو بهمن به زاولستان خواست شد چپ آوازه افکند و از راست شد
5 اگر جز تو داند که عزم تو چیست بر آن رای و دانش بباید گریست
6 کرم کن، نه پرخاش و کینآوری که عالم به زیر نگین آوری
7 چو کاری بر آید به لطف و خوشی چه حاجت به تندی و گردن کشی؟
8 نخواهی که باشد دلت دردمند دل دردمندان بر آور ز بند
9 به بازو توانا نباشد سپاه برو همت از ناتوانان بخواه
10 دعای ضعیفان امیدوار ز بازوی مردی به آید به کار
11 هر آن کاستعانت به درویش برد اگر بر فریدون زد از پیش برد