- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به چین اندرون کوش سر برفراخت همه کارها را به آیین بساخت
2 یکی نیکدل بود با نام و کام که نوشانِ به مرد بودیش نام
3 ز به مرد دستور کوش مهین نیامد پسر داشتی جز همین
4 چو هر دو پدر را جهان دور کرد پسر مر پسر را به دستور کرد
5 به نوشان چنین گفت کز ناگزیر به درگاه شاه جهان راه گیر
6 ز من نامه ای بر به شاه جهان به پیش آشکارا و رازش نهان
7 نگه کن که با ما چه دارد به دل نباید که گردم به رویش خجل
8 ببوسید نوشان به پیشش زمین منم گفت فرمانبر شاه چین