تا بکی چون سگ بنالد عاشق از اهلی شیرازی غزل 1200

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

تا بکی چون سگ بنالد عاشق شبگرد او

1 تا بکی چون سگ بنالد عاشق شبگرد او سوختم از درد او آه و فغان از درد او

2 عاشق بسیار صبری همچو من باید که هست حسن او بسیار ناز حسن هم در خورد او

3 بر سر لطفست و کسرا بر عتابش دست نیست گر سمند کین برانگیزد که یابد گرد او

4 روی گردون پر غبار از ذره باشد پیش دوست خاک بر سر میکند خورشید عالم گرد او

5 یوسف ما گر فروشد ناز حسن و دلبری صد زلیخا در خریداری نباشد مرد او

6 از خزان آه عاشق یارب آن گل دور دار زانکه شد گرم و نمی ترسد ز آه سرد او

7 اهلی از آه تهی جز روی زردی نیستش پیش روی گلرخان باشد چه روی زرد او

عکس نوشته
کامنت
comment