-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شکر تنگ تو تنگ شکر آمد حلقهٔ لعل تو درج گهر آمد
2 لبت از تنگ شکر شور برآورد بشکر خندهٔ شیرین چو در آمد
3 چونظر در خم ابروی تو کردم قامت خویشتنم در نظر آمد
4 چون ز عشق کمرت کوه گرفتم سیلم از خون جگر برکمر آمد
5 گردمی بر سر بالین من آئی همه گویند که عمرت بسرآمد
6 کامم این بود که جان برتو فشانم عاقبت کام من خسته برآمد
7 خواجو آن نیست که از درد بنالد گر چه پیکان غمش بر جگر آمد