-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آنانکه از شراب تو مدهوش گشته اند از یاد خویش جمله فراموش گشته اند
2 از تیر حادثات نترسند آن کسان کز دلق پاره پاره، زره پوش گشته اند
3 از پشت خم برای بغل گیری اجل پیران ز پای تا به سر آغوش گشته اند
4 مستان حق ز باده اندیشه جهان هشیار گشته اند که بیهوش گشته اند
5 آنان زیاد دوست توانند دم زدن کز خاطر زمانه فراموش گشته اند
6 واعظ نشاط بندگی حق ز کس مجوی دلها بمرگ خویش سیه پوش گشته اند