- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن رهروان که گام به صدق و صفا زنند دل را سرای پرده برون زین سرا بزنند
2 مردان راه زان قدم صدق یافتند تا هر دو کون را لگدی بر قفا زنند
3 جان کندن است این زدن دست و پا به حرص آری به گاه کندن جان دست و پا زنند
4 بسیار بهترند ز پیران زرپرست حیله گران که دست به ورد و دعا زنند
5 وقتی به زرق، اگر به دعا خورده می دهیم شاید، اگر ز خاک سیاهش دوا زنند
6 سحر و فسونست از پی تسخیر میر و شاه حقا که واجب است که بر روی ما زنند
7 آنان که عقل شان نکند حرص را سزا بهر چه پای مورچه بر اژدها زنند؟
8 خسرو خوش آن کسان که فروزند شمع عیش و آتش درین فریبگه پر بلا زنند