-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن ترک بلغاری نگر با چشم خونخوار آمده خورشید قندز پوش او آشوب بلغار آمده
2 عید مسیحی روی او زنار قیصر موی او در حلقهٔ گیسوی او صد دل گرفتار آمده
3 چشم آفت مستان شده رخ طیرهٔ بستان شده شیراز ترکستان شده کان بت ز فرخار آمده
4 دلدار من جاندار من شمشاد خوش رفتار من چون دیده در بار من لعلش گهر بار آمده
5 در شب چراغ خاوری بر مه نقاب ششتری وز مهر رویش مشتری با زهره در کار آمده
6 هرگز شنیدی در ختن مشکین خطی چون یار من یا سرو سیمین در چمن زینسان به رفتار آمده
7 سنبل ز سر آویخته وز لاله مشک انگیخته و آب گلستان ریخته چون او به گلزار آمده
8 بر مهر پیچان عقربش وز مه معلق غبغبش چون جام می نام لبش یاقوت جاندار آمده
9 شکر غلام پاسخش میمون جمال فرخش روز غریبان بی رخش همچون شب تار آمده
10 بر ماه چنبر دیدهئی در پسته شکر دیدهئی وز شاخ عرعر دیدهئی سیب و سمن بار آمده
11 بنگر بشبگیر ای صبا خواجو چو مرغ خوش نوا برطرف بستان از هوا در نالهٔ زار آمده