- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 این چرخ دغا پیشه دست خوش خوی تو در ششدره حیرت، خورشید زروی تو
2 از حسن گه جانها، ما را چه نشان پرسی اینک خط و خال او، اینک خم موی تو
3 ز اندیشه جان و دل در کوکبه حسنت آه من غمگین را، ره نیست بسوی تو
4 کردن ننهد کردن جز برخط عشق تو جولان نکند فتنه، جز بر سر کوی تو
5 گوئی ز که می بینی، حال بدخویش آخر گر طره نخواهی شد، از روی نکوی تو
6 زینسان که زبی آبی، تو دیده برون شستی قسم لب ما مانده، یک قطره زخوی تو
7 از سنگ همی یابد با چرخ سبوی ما با اینهمه چون گویم، هم سنگ و سبوی تو
8 گفتی که بسی رنگت از پهلوی ما خیزد بیچاره اثیر اینک بنشست ببوی تو