این از جلال الدین محمد مولوی مثنوی معنوی 6

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

این سخن پایان ندارد آن عرب

1 این سخن پایان ندارد آن عرب ماند از الطاف آن شه در عجب

2 خواست دیوانه شدن عقلش رمید دست عقل مصطفی بازش کشید

3 گفت این سو آ بیامد آنچنان که کسی برخیزد از خواب گران

4 گفت این سو آ مکن هین با خود آ که ازین سو هست با تو کارها

5 آب بر رو زد در آمد در سخن کای شهید حق شهادت عرضه کن

6 تا گواهی بدهم و بیرون شوم سیرم از هستی در آن هامون شوم

7 ما درین دهلیز قاضی قضا بهر دعوی الستیم و بلی

8 که بلی گفتیم و آن را ز امتحان فعل و قول ما شهودست و بیان

9 از چه در دهلیز قاضی ای گواه حبس باشی ده شهادت از پگاه

10 زان بخواندندت بدین‌جا تا که تو آن گواهی بدهی و ناری عتو

11 از لجاج خویشتن بنشسته‌ای اندرین تنگی کف و لب بسته‌ای

12 تا بندهی آن گواهی ای شهید تو ازین دهلیز کی خواهی رهید

13 یک زمان کارست بگزار و بتاز کار کوته را مکن بر خود دراز

14 خواه در صد سال خواهی یک زمان این امانت واگزار و وا رهان

عکس نوشته
کامنت
comment