این غزل یک دو نوبت از از خواجوی کرمانی غزل 528

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

این غزل یک دو نوبت از سرسوز

1 این غزل یک دو نوبت از سرسوز بلبلی باز گفت در نوروز

2 کای گل تازه روی خندان لب وی دلارای بوستان افروز

3 گر بدانستمی که فرقت تو اینچنین صعب باشد و دلسوز

4 از تو خالی نبودمی یکدم وز تو دوری نجستمی یک روز

5 من چنین از تو دور و بر وصلت خار سر تیز از آن صفت پیروز

6 در دلم زان دراز سوختنیست این همه زخم ناوک دلدوز

7 گل بخندید و گفت خامش باش و آتش دل ز خار بر مفروز

8 اگرت هست برگ صحبت ما دیدهٔ باز را به خار بدوز

9 برکناری برو چو چنگ بساز در میانی بیا چو عود بسوز

10 هر که دارد سر محبت تو گو ز خواجو بیا وعشق آموز

11 وین گهرها که می‌کند تضمین یک بیک میگزین و میاندوز

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر