- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 این جا کسیست پنهان خود را مگیر تنها بس تیز گوش دارد مگشا به بد زبان را
2 بر چشمه ضمیرت کرد آن پری وثاقی هر صورت خیالت از وی شدست پیدا
3 هر جا که چشمه باشد باشد مقام پریان بااحتیاط باید بودن تو را در آن جا
4 این پنج چشمه حس تا بر تنت روانست ز اشراق آن پری دان گه بسته گاه مجری
5 وان پنج حس باطن چون وهم و چون تصور هم پنج چشمه میدان پویان به سوی مرعی
6 هر چشمه را دو مشرف پنجاه میرابند صورت به تو نمایند اندر زمان اجلا
7 زخمت رسد ز پریان گر باادب نباشی کاین گونه شهره پریان تندند و بیمحابا
8 تقدیر میفریبد تدبیر را که برجه مکرش گلیم برده از صد هزار چون ما
9 مرغان در قفس بین در شست ماهیان بین دلهای نوحه گر بین زان مکرساز دانا
10 دزدیده چشم مگشا بر هر بت از خیانت تا نفکند ز چشمت آن شهریار بینا
11 ماندست چند بیتی این چشمه گشت غایر برجوشد آن ز چشمه خون برجهیم فردا