نظری کن اگرت خاطر درویشانست از خواجوی کرمانی غزل 163

خواجوی کرمانی

آثار خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

نظری کن اگرت خاطر درویشانست

1 نظری کن اگرت خاطر درویشانست که جمال تو ز حسن نظر ایشانست

2 روی ازین بندهٔ بیچارهٔ درویش متاب زانکه سلطان جهان بندهٔ درویشانست

3 پند خویشان نکنم گوش که بی خویشتنم آشنایان غمت را چه غم از خویشانست

4 بده آن بادهٔ نوشین که ندارم سرخویش کانکه از خویش کند بیخبرم خویش آنست

5 حاصل از عمر به جز وصل نکورویان نیست لیکن اندیشه ز تشویش بد اندیشانست

6 نکنم ترکش اگر زانکه به تیرم بزند خنک آن صید که قربان جفا کیشانست

7 مرهمی بردل خواجو که نهد زانکه طبیب فارغ از درد دل خستهٔ دل ریشانست

عکس نوشته
کامنت
comment