- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بربند میان، وقت کنارت ز میانهاست زان لعل بها یافت، که در مخزن کانهاست
2 عزلت نه همین روی نهفتن ز جهانست خوش گوشهنشینی که نه حرفش به میانهاست
3 هر پرده دل، از سخنی گشته مکدر دل نیست، قلم پاک کن کلک زبانهاست
4 گر بر تن و جان، نیش زند مار بیابان بر دل زند آن مار، که در کام و دهانهاست
5 دارم سپر از آب رخ خویش، وگرنه هر سو به من از طعن کجان راست سنانهاست
6 ز اقبال جهان، ای دل غافل به حذر باش رو کردن دولت به تو، چون پشت کمانهاست
7 این کبر و غروری که در ارباب کمالست واعظ زده خوش مفت که از هیچ مدانهاست